سلام ویژه ویژه خدمت همه دوستام ایدفه یه داستاوی وشتون پیدا کِردم ای ازو داستانا عجیب غریبه که پیر مردا قدیمی ادر ویشا با اب تاب تعریف می کنن.
تا حدود 40 50 سال پیش کرمون کرمون محل پیوند زرتشتیا ایران و هند .درویشا ایران و مرتاضا هندی بوده ور خاطر همینه که اگه دقت کنین هنوز هم هندیا قدیمی فارسی رِ خود لهجه کرمونی حرف می زنن. خوب بگذریم بریم سِر داستان خورمون:
میدون گنجعلی خان همی شه از قدیما پاتق معرکه گیرا کرمونی و هندیو اصفهونی و ... بوده که می گن در زمان صفویه یه مرتاض هندی بوده که هر روز میومده سر میدون گنجعلی خان مردوم دور خودش جم می کرده یه نِفر اَ بین تِماشاچیا انتخاب می کرده سرش می بریده دوباره زندش می کِرده(کریس انجلی بوده ها!!!) که اگه دروی شا کرمونی هم که معرکه گیری بلد بودن میومدن کمکش.
خلاصه یه روزه ازی روزا یه درویش اصفهونیَم میایه کمکش که مرتاضو قبول نمی کنه ای درویشو اصهانیَم کینه ای وشش بر می خوره و خود خودش می گه مِ یه روز تلافی می کم!
اقا دردسِرتون ندم خلاصه یه رو که مرتاضو معرکه داشته ای می ره بالا پشتبوم بازار و اَ پشت داشته ای مرتاضو ر می پایه که مرتاضو معرکه می گرفته که طبق معمول یه بخت برگشته ای رو اَ بین تماشا چیا انتخاب می کنه اوخ سرش می بره شرو می کنه ورد خوندِن و پول جم کردن که یه مدتی گذشت او بخت برگشته زنده نمی شه ای مرتاضو هم فک می کنه که اَ بین مردم یکی تو کارش دخالت می کنه وردش باطل کرده که بلند تذکر می ده:"که ای آدِمیزاد که به کار من دخالت می کنی دست از من بردار و الا تو هم به سرنوستِ همین آدم که الساعه کشته شده دچار می شوی" و دباره شروع به ورد خواندن کِرد.
اُ ای مرتاضو هچی ورد خوند یارو زنده نشد که نشد هرچه هم که دادو فریاد زد و تذکر داد نشد که نشد اونم یه تخ کِدویی اَ تو کیسِش در میاره میزاره بالا سر او بدبختی که مرده بود زیر خاک پنهون می کنه بعد یه وردی می خونه ای تخمو شرو به رشد کِردن می کنه گل میده و کدویی می شه که ای مرتاضو چاقوش در میاره سر کدور می برده که ییهو سر درویش اصفهونی ازو بالا پرت می شه ور وسِط مردم اوخ مرتاضو اِخدا بی خبر یه طنابی رِ میندازه ور بالا بوم دس می گیره وشش غیب می شه و هیشکی هیش خِبِری از پیدا نمی کنه پلیسم هرچی می گرده که عامل دوتا قتل پیدا کنه نمی تونه.
درسته که ای داستان ها رِ نِمی شه باور کِرد ولی ازی داستانا درویشا خیلی تو کرمون هست و به قول یارو گفتنی: تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیز ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر